گل نرگس روزایی که من تو اوج احساساتم نسبت بهت بودم، به آینده امیدوار بودم، انگیزه شده بود بنزین و من با ۲۰۰ تا توی یه کوچهی شلوغ تنگ که تهش یه درهاس میروندم. بوی دستات و دود و سونات مهتاب و بشکن مرا از نامجو. آخرین والتس از کینگ رام. کاناپهی کانون. چشمات. صدات. نگاه خیرهی دوستداشتنیت.
هوس دست کردن تو موهات.
گل مریم واسه روزای ملایمی که با نبودت کنار اومدم، فهمیدم نباید ایندمو با کسی تصور کنم که هیچ ربطی بهم نداره. کسی که کل ایندشو با مری دیده بوده. روزایی که انگیزهی گمشده داشت کم کم برمیگشت و اهدافم سرعت دور شدنشونو کم کردن. وقتشه از ابی. حرم. صفحه چت نگار و جملهی «برام مهم نیست» که هی تکرار میشه. منی که دیگه به لبخند به غم تو نسبت به استوری مری نگاه میکنم. داره میگذره برام خدا رو شکر.
و تو کچل کردی.
درباره این سایت